دخترکی که خدا دوستش دارد

من و روزهایم
.....
ادرس اینستااا
maryam_em_ch
قبلش اینجااا بهم خبر بدیید که دارین فالوم میکنیین..مچکر:)
..............
تمامی کامنت هااا تایید نمیشود..
ولی همشوون پاسخ داده میشود

آخرین مطالب

دستو دل

چهارشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ب.ظ

دستو دلم به نوشتن نمیره اصن.......

این روزااا خوبن..میگذرن...میدونین ما ادمااا باید بشین اعتقاداموون قوی کنیم...باید افکار بد از خودموون دورکنیم...کلیپی که هیلا تو کانالش گذاشته بود زندگیمو عوض کرد..وحالمو خوشش

...........

اینستا خیلی خیلی راحت تر برام ...رابطم داره با بلاگ بوی خیانت میگیره:))))

..........

همه جا برف اومد إلا شمال....خا اخه چرا...منم دلم عکس برفی میخواد..پارسال با ساره اینا(دوست من,همکارمستر)رفتیم برف بازی ..اما امسال نمیشه اخه ساره داره مامان میشه....

........

ساعت عروسیمون ست بود....بعد مال من باطریش از کارافتاده بود بندشم پاره شده بود..صبح بعد کلاس درستش کردم...ولی واس مستر درس نشد...موند پیشش تا واسم درستش کنه.....

............

خوشحالم این ترمم داره تموووم میشه ...من میرم واسه ترم بد...ذوق دارم ...خیلی خیلی....

.......

این روزاااا برامن خوردن اسفناج بالاترین لذت داره...البته پختش...

....

دسم رفت بزنم پاک کن همه چیووووووووووو..اما گفتم بزابمونه

....تواینستا  بیشترهستم :)))

یاضامن اهو

سه شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مرمر

خواب

جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مرمر

تمیزی مرضه

چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۱۱ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مرمر

رینگ طلایی

يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۳۵ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مرمر

دلم میخواد...

جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مرمر

پیتزا

چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مرمر

یخ زدیم

چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۰۲ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مرمر

شبا

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۳۸ ق.ظ

شبا که میشه میام تو تخت دلم میخوواد بنویسم..ازهمه چی ..ولی خوب کنارمستر نمیشه که...بعد با یه عالمع حرف تو ذهنم خوابم میبره ..نتیجش .. میشه یه عالمه خوابهای عجیبو غریب!

خوابای این چند مدت خیلی عجیبن!

……………………………

هوای به این سردی سووپ خیلی میچسبه ...دیرو غروب که ازبیرون اومدم ...موادشو ریختم تو قابلمه شعلش کم.شد یه سوپ حسابی:)

وحتی مستراز سوپ خورد:)،

مستر اصلا بد غذا نیس اما میونه ای با سووپ نداره..والبته لوبیاپخته..ولی اگه واقعا خوشمزه بشه حتما میخوره:)

................................

از روزی که ماشینو فروختیم خیلی خیلی رفت امد برامون سخت شده....دلم ماشینمون میخواد ,یادمه هرشب قبل خواب دزدگیر میزدم چک میکردم دراش بستن اووون صدای دزدگیر بهم خبر میداد که هی دختر ..شما ماشین دارین..روزای اخر که میدونستم دیگه ماشین قرار فروخته بشه دزدگیرو نمیزدم...بزا کم کم این عادت از یادم بره ولی هنوز عادتش باهامه.......

......................

موهام به شدت میریزه و ناخونام زود میشکنه...بایه دکتر مشورت کردم گف ویتامین به کمپلکس مصرف کنم یه دوره قرار شد امرو مستر برام بخره...تجربیاتتون راجب این مسئله برام میگید..پلیز..

............................

دختر نصبت بهم حسودی میکنه..چرا؟نمیدونم یعنی دلیییلی وجود نداره...ما فقط هم کلاسیم همین...به طرز عجیبی دوس داره خودشو تو سوراخ دماغ استادا جا کنه...من؟وحالا من ندیدش میگیرم ..اصلا انگار برام وجود خارجی نداره..وحرص میدمش:)

جوجه فک کرده میتونه بامن دربیفته ...والا....

......................

دلم یه کار درستو حسابی میخواد با یه حقوق معقول...

اگه کلا بخوام بگم دلم پووول میخواد اونم نه یه رقم رویایی...یه رقمی که این دوماه بهم کمک کنه اخه هم تولد مستر..هم مامان بابام..

......

خدایا بابت داده ونداده هات شکرت

روزی سراسر شادی ...براتون ارزو میکنم

ابانه

يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۰۳ ب.ظ

بیشتراز ظاهر که منو مستر اخلاقمون که شبیه هم ..یجورایی یه داستانایی از بچه گیامون داریم که به کسی نگفتیم...بعد میایم براهم حرف میزنیم میبینیم إإچقد مثه هم..مثلامن خیلی خیلی به خانوادم وابسته بودم وهستم بعد شب موقع خواب همش یه ترسی تو وجودم بود که نکنه کسی حالش بد شه یاکسی از دس بدم ...بعد تا خود سپیده صبح باخداحرف میزدم دعا میخوندم هوا که روشن میشد انگار خیالم راحت میشد میخوابیدم ...مسترم دقیقا همین حالتو داشته...

یا خیلی چیزادیگه..

...............

من هیچ وقت بچگی نکردم یعنی اصن همه چی بلد بودم ازاون اول یه دختر عاقل...بعد الان دوسدارم بچم اینجوری نباشه ..دوسدارم بچگی کنه ...عاقل بودن همش خوب نی:|

…………………………

کبودی تنم خیلی خیلی وحشتناک شده من تاحالا هیچ جایی از بدنم اینطورکبود نبوده حلقه هولاهوپ خیلی نامرد خیلی:)

ولی دوسش دارم:)

………………

وقتی بچه هاا گفتن امرو سوم ابانه من هنگ کردم....واقعا نفهمیدم کی ابان شد..هووووم اون موقع که مدرسه میرفتیم ماه مهر برامن ککککککش میومد انگار دیگه مغزم إرور میداد ازبس طولانی بود...

اما امسال نه زود تموم شد.

…………………………………

مستر اومد خونه دیدم خندووون میگم چیه؟میگه ازاین که لحاف جلو تی وی ذوووق دارم:))))مستر عاشق اینه پتو بالشش جلو تی وی بندازهه درازبکشه:)

........................

یکی از دوستای قدیمیموو دیدم امرو بعد کلی هپلی بود..اون موقعم بودااا ولی تاحالا به این شدت ندیده بودمش خیلی مهربون خوش قلب...ولی من هپلی بودن نمیپسندم اصلاا اونم برا یه زن شوهردار...

زن درنگاه من یه خانوم متشخص خوش بوو و وتمیز حالا باهر تیپی اسپرت..مجلس..فرقی نداره تمیزی شرطه و ..و...و...و..عطر خوب:)))

..................

مادر مستر میگه اسم پسرتون محمدرضا....ومامان خودم میگه ابولفضل:|

من فقط میخندم به حرفاشوون میدونم اینا همه از دوسداشتنو محبته وهیچکدوم دخالت نمیکنن تو زندگیم..

اسم پسرمن ***نیما**