دخترکی که خدا دوستش دارد

من و روزهایم
.....
ادرس اینستااا
maryam_em_ch
قبلش اینجااا بهم خبر بدیید که دارین فالوم میکنیین..مچکر:)
..............
تمامی کامنت هااا تایید نمیشود..
ولی همشوون پاسخ داده میشود

آخرین مطالب

baby

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۳۳ ب.ظ
این پست کلا برا دوستانی که تازه باهم اشناشدیم وب قبلیم نخوندن:
ما الان چهارسال خورده ای که باهم ازدواج کردیم...
خووب از یه جایی به بعد تو زندگی ادم ..یسری کمبودا حس میشه الان مثه کمبود بچه تو زندگی ما..
خوووب راستیتش هم من هم مستر ذوق انچنانی نداریم یعنی دوسداریمااااااا..اما هم میترسیم به شدت از این مسئولیت سنگین هم خووووب مسائل مالی هم دامن میزنه به این ترسه....
اما خوب پدر مادرا به شدت مشتاقن و امادگیشوون برا نگه داری بچه اعلام کردن..خخخخخخخخ
جوری که مامان بهم میگه چندمیلیون بریزم توحسابت تا خیالت راحت شه بچه بیاری؟/
یا بابا مستر به مامانش میگه :اینا چرابچه نمیارن تو به مرمر بگووو بیاره من خودم خرجشو میدم..
ولی خوب همش که پول نیس ..امادگی منو مسترم شرط..الان که هم من هم مستر دانشجوییم تا تابستون سال دیگه تموم میکنیم..
واگه به منو  مستر باشه دوسال دیگه بچه میاریم..
اماااااااااااااااااااااااا...
تنهاچیز ازاردهنده این وسط عمر...اره خوو عمر..
خدا به همه مادرپدرا عمر بده ...اما هم من هم مستر از حال بد باباش باخبریم..خوب من دوسدارم نوه اشو ببینه ..
اون داداش مسترم که به خودش زحمت نمیده بیاد سالی یبار اینور تا این مرد نوه اشو ..یدونه نوشوو ببینه...
بخدااا خیلی نامردییی ادم با پدر مادرش اینکار کنه...
من اگه باهاشون حرف میزنم یا رفت وامد دارم فقط فقط بخاطر همین مادر پدر مستر..نمیخوام غصه بخورن..وگرنه من که میدونم اون پسر منتظر باباش سرشو بزاره زمین(دورازجونش)اون بیاد ارثشو بگیره بره....
خدا خودش اون بالا هس شاهد همه چیییییییی....
امیدوارم هرچه زودتر همه چی روبراه بشه من بتونم  ذره ای دل این مادرپدرارو شاد کنم..همین
  • مرمر

نظرات  (۱۰)

سلام... ما خب شرایط شمارو نداریم که بتونم زیادی درکت کنم ولی خب هر زندگی ای یه سری مشکلات داره...
منم به خاطر درس خودم و همچنین کار همسری که یه شهر دیگس و پیش منو بچه نمیتونه باشه و به علاوه اینکه خانواده ی خودم و خانواده ی همسری هم هرکدوم یه شهر دیگه ان از بچه دار شدن میترسیدم... تازه فکر میکردم هروقت اقدام کنم فرداش باردارمو، نه ماه دیگه هم بچه بغلمه و همه چیز حله... اونقدر نشستم تا شرایط درست بشه ولی هیچی عوض نشد... نه کار همسری و نه دوری خانواده ها... درس خودمم که لیسانس تموم شد، فوق لیسانس قبول شدم...
از وقتی که تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم دو سال میگذره و من توی این مدت یه دونه سقطم داشتم و به علاوه مثل شما دوست دارم حداقل سه تا بچه داشته باشم... وقتی به همه ی اینا با هم فکر میکنم میبینم همین الانم خیلی دیره واسه بچه ی اول... تازه منی که ٢٠ سالگی ازدواج کردم وضعیتم اینه...
کلااین روزا بچه دار شدن پررسه ی مشکلی شده... یا آدم باید کلا صورت مسئله رو پاک نه و یا اینکه نترسه و دلشو به دریا بزنه و زودتر برای حلش اقدام کنه...
ببخشیدا زیادی حرف زدم...
پاسخ:
ممنوووووون از حرفای خوبت:)))))
خواهش دوست عزیزم
 من هنوز این شرایط رو تجربه نکردم، یعنی منو نامزدم هنوز خونه ی خودمون نرفتیم، ولی اگه هر دومون دانشجو بودیم حالا حالا ها بچه دار نمیشدیم.. هر چند محمد اصلا بچه نمیخواد :)) چشم دیدن بچه ها رو نداره.. ولی در کل، هر دوتون از خانواده هایی هستین که ب خوبی درکتون میکنن، اما شما قراره پدر و مادر بشین، نه کس دیگه ای.. خیلی نگهداری از این فسقلی ها سخته.. 
اونم وقتی ک هنوز ب او آرامش خاطر و مهمترنیش آمادگی نرسیدین
پاسخ:
خوووب مستر اینجورییی بود چشم دیدن بچه هاروو نداشت:)))))
الانم یرووز داره یروز نداره
اهوووم درس میگی...
  • صبـورـانـه ..

  • روزیِ نی نی با خودش میاد (:
    پاسخ:
    صدردصد😊
  • دختر همساده
  • اصن منم از تو بچه میخوام :))
    بدو برو با خبر خوب برگرد :)
    پاسخ:
    خخخخخخ به این سرعت که تو میگییی نمیشه رف عروسک خرید چه برسه بچه اوردن
    سلام مرمر جون ، اسم شمارو تو نظرات اشتی خوندم منم مرمر بودم الان کردم مرمری ، نوشته هاتونو الان دیدم وخوندم ، انشاله بزودی صاحب ی کوچولو بشید تا ببینید حال وهوای خونتون چقد خوب وپر انرژی میشه ادم فاصله سنیش چقد با بچه هه اش کم باشه اونقدر هم میتونه باهاشون صمیمی وخودمونی باشه مثل دوست نزدیک میشه باهم منکه با دو تا پسرام با یکی 18 سال با دومی 21 سال فاصله دارم که خیلی خوبه اینجوری ،،،،،،،،، سلامت وموفق باشی عزیزم
    پاسخ:
    ممنوووووون از ددعای خیرتووون و از حرفاتووون 
    درست میگیدشما
    خدا بچه هاتون براتون نگه داره

    فکر میکنم مهمتر از همه شرایط فیزیکی و آمادگی_ روحیت باشه،
    هر جند اونا هم یکم گناهی شدن با وجون چنین پسری اما خب بحث یک روز دو روز که نیست بچه داری علاوه بر لذتش دنگ و فنگ هم داره اعصاب راحت و فکر آزاد میخواد وقتی دعوتشون میکنیم باید شرایطش هم داشته باشیم به خصوص بچه های الان که همه یک دونه هستن و توقع میره کانون توجه خونواده باشن....
    پاسخ:
    درس میگییی عزییییییییزم
    مایا من بچم یکی یدونه نیستاااااااا
    من سه تا بچه میخوام😉
    به به. به سلامتی. انشالله که هر چه زودتر به آرزوتون برسین و دو خانواده رو هم به آرزوشون برسونین و همه چیز هم عالی پیش بره و خیلی خوب از پس مسیولیتش بربیاین ♡♡♡
    پاسخ:
    ممنوووووون.ایشالااااا عزیزم
    سلام عزیزم.
    خوبی؟
    اومم تقریبا مشکل شما و ما یکیه برای بچه.
    خانواده ی میثمم اصرار میکنن برای بچه دار شدن ما...من درس دارم..و هنوز هم نه آمادگی روحی دارم و نه آمادگی اقتصای.
    به من بود که اصلا دلم نمیخواست حالا حالا ها بچه بیارم.و این که پدرشوهر منم مریضه و میدونم که حتما خیلی دوس داره نوه شو ببینه.
    همه ی اینا میشه مشغله برای آدم...درکت میکنم.
    به نظرم بیشتر به آمادگی روحی خودت فکر کن.چون بار اصلی روی دوش مادره.مادره که باید همه جوره آمادگی داشته باشه و با تمام وجودش بچه رو بخواد...
    پاسخ:
    قربووونت.اره اوااا حق باتو عزیییزم,من باتمام وجود بچم میخوامااا ...اگه این مسائل مادی بذاره . 
    بش بده بره بابااااااااااا
    بذار بیاد درس رو هم یه کاریش میکنین.
    شاید امروز موقع بچه دار شدنتون باشه نه دو سال دیگه
    اگه پدرش ازتون راضی باشه خدا قوت بچه داری رو هم بهتون میده
    من که میگم بیار
    پاسخ:
    خخخخخخخخخخخخ😁
    باشههه باشهههه به چشم 
    وبتون خیلی عالیه موضوعاتشو متنوع ترکنین بهتره

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی